طاهاحاجی باباپورطاهاحاجی باباپور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
صدرا حاجی باباپورصدرا حاجی باباپور، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

ط مثل طاها...وگل پسرم صدرا

چشم نخورید جیگرهام...

اگرتو نبودی....

اگر تونبودی جهان"بی خنده های تو معنا یی نداشت" گر تو نباشی"هیچ بهاری-حتی اگر لبریز شکوفه باشد-دیرن ندارد. اگر تو نبودی"باران ها همه دلگیر می شدند وهیچ مادری عاشقانه زیر باران ها"بی چتر لبخند نمیزد. اگر تو نبودی"آسمان باهمه ی حجم آبی اش"در چشم های همیشه خیس هر پدری"دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی"به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی"شمعدانی های لب پنجره"اینگونه زیباگل نمی کردندو عطر سیب"معنایی نداشت. اگرتو نبودی"نه پدر معنا داشت"نه هیچ مادری بهشتی می شد.   ...
23 ارديبهشت 1395

فندوقهای مامانی...

 یه احساس شیرینی دارم انگار....بدون شما میافته قلبم از کار...الهی دومادیتون رو ببینم گل پسرام... صدراجون داری میغلتی وهمه جا رو میزنی بهم وبه همه جا سرک میکشی زمین بذارم یه دقیقه بعد باید دنبالت بگردم که از کدوم سوراخ سنبه صدات میادوالهی فدات بشم وپا به زمین بگذاری وبا پاهای کوچیکت همه جا رو بزنی بهم مثل داداشت... جیگر از این خوردنی کی سراغ داره .قوربون اون چشمات... الهی فدای خنده ات بشم عسلم...خودمونیم ها کلآبا کلاه مخالفی... عاشق خودت واین عکستم گلم.جیگرم.چی بگم آخه...بعد یه خواب سه ساعتی اومدم دیدم تو جات داری با ملافت ور میری واز جات تکان نخوردی همین که صدات کردم با این قیافه نگام کردی ومن اون با...
22 ارديبهشت 1395

سوم شعبان ومناسبت خاصش...

بعد ائل گلی اومدیم به رستوران آنا.واین عکسا رو از فضای بینظیر اونجا گرفتم.خیلی خوش گذشت  به هممون... چه عکسی انداختم از گل زندگیم...گل پسرم چی میخوای از برگ بیچاره که نمیده وخفهش میکنی...   کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم   صدرا جون از بس ورجه وورجه میکرد که با بالش زندانیش کردیم که سفره رو داغون نکنه. اینم عکسش.. فدات شم جیگر .فدای اون خنده ات ... ...
22 ارديبهشت 1395

اردیبهشت95...

مشتی کی پشت خطه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الهی فدای این ژستای بامزه ات برم مامان جون...شیطو ن بلا..عزیز مامان... اوه...اوه...!!!!!!!!!!!!فدای بازی گوشیات برم مامان. تیپ عکست رو بخورم با خودت........... اژدها وارد میشود...در درننننننننننننننن!!!!!!!!!!! ازعکس فرار میکنی بالاخره شکارت میکنم... آهان سوژه برای عکس گرفتن شکار شد... اینم از پاره ی تن دیگه.جیگر مامانی. خوشتیپ...ناز...چی بگم آخههههههههههههه!!!!!!!!!!الهی فدای اون لبخندت برم که به خوش خنده معروف شدی واصلا با گریه کاری نداری ...چشم نخوری ماهم...   باکمک بابایی عجب عکسایی انداختم مثل بچه گیه داداشی دکمه های جلوی سرهمت رو یعنی بندهاشو...
13 ارديبهشت 1395

دی 94تا فروردین95...

قوربونت برم که اینقدر خوابت میاد ومامانی به زور میخاد ازت عکس بگیره.. 1.2.3چیک...آفرین گلم عکست خوب افتاد..الهی مامانی فدای چشای بادومیت شه صدراجونم... فدای خندهی لبهای کوچیکت برم عزیزمممم..خیلییییییییییییی برام عزیزی گلم.. رفته بودیم جانبو از اونجاچهارتا فندک برداشته بودی ئاسه هر کدوممون یکی به زور دو تاش رو خریدیم که هر جا عیددیدنی میرفتی باخودت میبردی..   ماه من "عسلم "جیگرم... چی صدات کنم یا بنویسم دلم از محبت خالی شه بخدا اگه بزرگ نشدن عیب وایراد بشر نبود دعامیکردم بزرگ نشی  وتو همین ماهت بمونی.. آنقدر خوردنی هستی که نگو...الانم که دارم مینویسم تو بغلمی و داری گاه صورتم رو گاهرو...
11 ارديبهشت 1395